مینا رضایی
بمناسبت 28 می روز جهانی بهداشت قاعدگی
پریود(عادت ماهوار ) تابویی که هر ماه میشکند ؛
اولین بار صنف شش مکتب بودم که پریود شدم ، احساس کردم شلوارم خونی شده با ترس حمام رفتم و روی خون اب میریختم اما هر چه کوشش کردم بند نمی امد ، از حمام بیرون شدم و ترسیده بودم ، قبلا در جلسه های بهداشتی مکتب راجبش شنیده بودم و معلم حرف زده بود اما باز هم میترسیدم و نمیدانستم چیکار کنم و مادرم هم حرفی نزده بود ، با ترس دنبال راه حلی میگشتم که از بین پارچه های کهنه ، پارچه ای پیدا کردم تا در محل خونریزی بگذارم ، معلم بهداشت با سانسور حرف میزد ، مادر حرف نمیزد ، معلم دینی زن یا دختری که پریود بود را بنا به گفته های دین نجس میخواند ، زن پریود اجازه نداشت نماز بخواند ، اجازه نداشت مسجد برود ، اجازه نداشت به قران دست بزند ، پس زن پریود میشد تابو و نجس ، میدانم دوستانم و هم سن های من هم خاطراتی از این قبیل دارند و چه خوب است بازگو کنیم تا اطلاع رسانی شود و تابوی هر ماهه بشکند.
از اولین بار که پریود شدم سالها میگذرد ، اما هنوزم در یکی از روزها بیخبر در خیابان ، در محل کار ، در مهمانی ، در تفریح ، پریود میشوم و باید پنهان کنم ، و وای از ان روزی که روی لباس روشنم لکه ای خون بریزد و وای از ان روزی که نوار بهداشتی همراهم نباشد و باید با لباس کثیف منتظر بمانم تا خانه برسم ، بگذریم از بد خلقی های قبل پریود و روزهای پریود از افسردگی هایش از درد های کمر ....
اما پریود هنوز هم تابو هست ، هنوز هم برای دختران اطلاع رسانی نمیشود ، هنوز هم همه به زنی که لکه ای خون روی لباسش هست با تعجب نگاه میکنند .
بیاید این تابو را بشکنیم و راجبش با دخترانمان حرف بزنیم ، بیاید این تابو را بشکنیم و به زنی که لکه ای خون روی لباسش هست با نگاهی تحقیر امیز و متعجب زده نگاه نکنیم ، بیاید حتی در روزهایی که میفهمیم یک خانم یا دوستمان پریود هست به خاطر وضعیت روحی اش ازارش ندهیم ، به خاطر تند خویی اش محکومش نکنیم ، بیاید راجع به دوران قاعدگی بیشتر مطالعه کنیم و زن را در ان دوران نجس ندانیم .
#پریود
Monday, October 24, 2016
روز جهانی بهداشت قاعدگی
Tuesday, October 18, 2016
در ادبیات سیاسی-نظامی «جنرال» چنین تعریف میشود
ملک ستیز
جنرال نظامی کسیاست که بتواند اراده، فکر و ادارهء رزمیرا در چارچوب یک ساختار نظامی-امنیتی رهبری کند. جنرال فن نبرد در برابر دشمن را با مهارتهای اکادمیک و روشمند بلد است و از ظرفیت بالایی فداکاری و شجاعت برخوردار میباشد. جنرال دارای پنج رتبه است که با ستارهها ردهبندی میشود.
ستارهء نخست کارآزمایی، شجاعت و تعهد جنرال را بهنمایش میگذارد.
ستارهء دوم خلاقیت نظامی و برجستهگی خارقالعادهء جنرال را در سرنگونی دشمن برملا میسازد.
ستارهء سوم تجربه، رهبری، آموختههای اکادمیک، ابتکار، سرشت پاک میهندوستی و متانت جنرال را اثبات میکند.
ستارهء چهارم دستآوردهای جنرال را در فتوحات ارضی، استراتژیک و تاکتیکی که ارزش ملی داشته باشد بهنمایش میگذارد.
ستارهء پنجم بهجنرالی داده میشود که فاتح جنگ باشد. به این مرتبت جنرالی، مارشال خطاب میشود. رتبهء مارشال افتخارملی تلقی میشود و اهدای این مرتبت بهحمایت ملت و مراسم ویژه در روز فتح جنگ و طی مراسم مجلل صورت میگیرد.
اگر این معیارها در اهدای مرتبت جنرالی بهنظامیان در نظر گرفته نشود، نهادهای رزمی که در اصل ساختارهای حرفهیی هستند، دستخوش بازیهای سیاسی و معاملات قدرت میشوند. اینکار جایگاه ارتش، پولیس و ادارهء استخبارات را در میان مردم بهشدت آسیب میرساند.
پارهیی از یادداشتهایمن :«درسهای علوم سیاسی"
Thursday, October 13, 2016
باب دیلن، خواننده، آهنگساز، شاعر و نویسنده آمریکایی، برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۱۶ شد.
بر اساس اعلام کمیته نوبل، جایزه ادبی نوبل امسال این، به دلیل خلق بیانی شاعرانه در سنت موسیقی آمریکایی به باب دیلن داده میشود.
سارا دانیلز، دبیر دائمی آکادمی سوئد، در توصیف دیلن گفت که او یک نمونه بزرگ است و در تمام ۵۴ سال گذشته چنین بوده است. او با خواندن بخشی از شعر «بلوند بر بلوند» دیلن، این شعر را نمونهای از شیوه درخشان قافیهپردازی و ردیفسازی و همچنین نمونهای درخشان از روش فکر کردن او دانست.
هر سال نام عدهای از نویسندگان برجسته جهان به عنوان برنده احتمالی نوبل ادبی در میان میآید، اما در اغلب موارد تصمیم کمیته نوبل در اینمورد غافلگیرکننده است. ۱۳ اکتبر سال جاری برنده نوبل ادبی اعلام میشود.
بر خلاف جوایز علمی نوبل که به خاطر یک دستاورد علمی مشخص به برندگان اعطا میشود، نوبل ادبی به خاطر مجموعه آثار یک نویسنده به او تعلق میگیرد. هیأتی متشکل از ۱۸ نفر نویسندهای را برای این جایزه برمیگزیند. نوبل ادبی مهمترین جایزه نوبل است و معمولاً به یک نویسنده تعلق میگیرد. در سالهای ۱۹۰۴، ۱۹۱۷ و این ۱۹۷۴ این جایزه به طور مشترک به دو نویسنده اهدا شد.
برگرفته از شبکه خبری فارس
Friday, October 7, 2016
قمه زنی ؛ نماد افراطیت شیعی
محرم نخستین ماه سال هجری قمری است و عاشورا دهم این ماه و مصادف است با شهادت حسین نواسهی پیغمبر اسلام؛ حسین امام سوم شیعیان و یکی از چهرههای تاثیر گذار و ماندگار تاریخ بشریت است که عاشورا را یا دهم محرم را از خود به یادگار گذاشته است که در این روز سالانه میلیون ها انسان در سراسر جهان بخاطر شهادت او اشک میریزند و با او تجدید بیعت میکنند. او در دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری در یک مبارزه رو در رو با لشکریان عمر سعد جام شهادت را نوشید، هم زمان هفده عضو خانوادهی خود را نیز در این جنگ از دست داد. از آن ببعد روز عاشورا که روز دهم معنی میدهد به یک روز بزرگ عزاداری نهتنها برای هواداران او بلکه برای تعدادی زیادی از مسلمانان مبدل شده است. برعلاوه از عاشورای سال ۶۱ هجری قمری نزدیک به ۱۴۰۰ سال میگذرد؛ اما هم چنان میلیونها انسان آن روز را تجلیل میکنند و بخاطر شهادت او اشک میریزند.
در شرایط کنونی جمهوری اسلامی ایران، با داشتن بزرگترین جامعه روحانی بزرگترین مرکز مذهب جعفری را تشکیل میدهد؛ اما مردم این کشور نسبت به کشورهای دیگر اسلامی متمدن تر اند و هیچ وقت به افراطیت مذهبی رو نمیآورند. دراین کشور نه افراطیت شیعی وجود دارد و نه سنی. این در حالی استکه دولت ایران به شدت مذهبی و مسلح به مذهب جعفری است. آزادی مذهبی صدها سال است که در سرزمین ایران برقرار است و پیروان مذهب جعفری همواره توانسته اند محافل مذهبی شان را برگزار کنند؛ قیمه زنی را حرام میدانند و بجای خون ریزی با ساز و زنجیر از این مراسیم تجلیل به عمل میآورند.
برعکس در افغانستان، بیشتر از صد سال گذشته آزادی برگزاری برنامههای مذهبی وجود نداشت و حال که این شرایط مساعد شده است، مردم افراط میکنند و با خشونت کامل به ماتم مینشینند. از سوی هم عزا داری شیعی در افغانستان بیشتر از دوصد سال قدمت ندارد، بسیاری از رسوم مذهبی شیعیان مانند عزاداری حسینی، نکاح نامه، خمس، ذکات و غیره مدرن است که در دوصد سال آخیر وارد رسم و رسوم مذهبی شیعیان افغانستان شده است. همان طوریکه قیمه زنی، این رسم ناپسند و افراطی در ۲۰ سال آخیر از عراق و پاکستان به افغانستان آورده شده است.
چنانچه همین اکنون در مناطق روستایی هزاره جات قیمه زنی رایج نیست و مردم با این پدیده بلدیت ندارند. این عمل افراطی صرف در چند شهر بزرگ از جمله کابل توسط افرادی به اجراه گذاشته میشود که هیچ آگاهی در مورد دین ندارند و فقط در پی خشونت اند و با ریختن خون نا پاک شان، بربریت و وحشت را به نمایش میگذارند. مشخص این عمل افراطی غیر مذهبی و غیر انسانی، در پانزده سال گذشته بیشتر از پاکستان به افغانستان آورده شده و عملاً اجراه میگردد. حتا همین مهاجرین هزاره این رسم را در ایران نیز انجام میدهند و در پی اجرای آن در کشورهای غربی نیز هستند. خوشبختانه مهاجرین که از ایران برگشته اند، دارایی این دیدگاه نیستند و بیشترشان انسانهای متمدن اند که آزادی و دموکراسی را تمثیل میکنند. اما متاسفانه پاکستان همانطوریکه در تربیه افراطیت سنی و وهابیت نقش بازی کرده، در تربیه افراطیت شیعه نیز نقش بازی کرده است. در ده روز محرم، شهرهای بزرگ پاکستان با خون انسان های نادان رنگین میشود و هزاران لیتر خون به سرکها ریخته میشود. در حقیقت قیمه زنی با انتهار هیچ تفاوت ندارد، هردو ماهیتاً خشونت را ترویج میکند.
طرح اخیر وزارت حج اوقاف، گارنیزون و نهادهای امنیتی در مورد برگزاری محافل عاشورایی در مساجد بهترین طرح است، مردم اجازه ندارند بخاطر برگزاری مراسیم عاشورا، زندگی را بر کام دیگران تلخ کنند و با اجرایی قیمه زنی باعث تشدید اختلافهای قومی، مذهبی شوند. دولت حتا حق دارد، قیمه زنی را رسماً ممنوع و عاملین آن را مورد پیگرد قرار دهد. همانطوری که دولت برای از بین بردن افراطیت طالبانی و داعشی تلاش میکند، باید برای از بین بردن افراطیت شیعی نیز اقدام کند و این رسم افراطی را بصورت کامل محو نماید. برعلاوه دولت مکلف است، برنامههای مذهبی را که باعث از بین بردن آرامش اماکن عمومی میشود، محدود کند تا انسانهای غیر افراطی و غیر مذهبی بتوانند در محیطی که زندگی میکنند، آرامش داشته باشند. لازم است، روحانیون، آیت اللهها و شخصیتهای پرنفوذ جامعهی شیعه، فعالین جامعه مدنی نیز از این طرح حکومت حمایت کنند و مردم را در برگزاری مراسیم عاشورایی در مساجد تشویق نمایند.
واضح است که همه ملاها و امام مساجد با قیمه زدن مخالف اند و آنرا یک عمل غیر اسلامی میدانند. همان طوری که اکثریت هزارهها طرف دار مدنیت و مخالف افراطیت هستند باید علیه قیمه زنی و خون ریزی مذهبی نیز بیستند و به این عمل وحشیانه نه بگویند.
من باید قوی باشم
پریسا یگانه
امروز روز وحشت ناک و غمانگیزی بود. امروز وقتی از دهمزنگ گذشتم بغض شدیدی گلویم رو فشرد. دهمزنگ امروز خیلی غم انگیز بود یاد آن روز وحشتناک افتادم که تیکه پارچه های بدن عزیزان مان روی زمینش فرش شده بود از دهمزنگ گذشته امروز جمعه بود، جمعه روز انتظار، منتظر مردی مهربان با قامت بلند منتظر مردی بودم که سالهاست آفتاب جمعه ها غروب میکند و او ظهور نمیکند من ترسیده ام که نکند بخاطر من او نمی آید نکند بخاطر من او سه صدو و سیزده تن را منتظر گذاشته است نکند بخاطر من باشد این بیشتر ناراحتم میکند که نکند دلیل نیامدنش من باشد این بیشتر اعذابم میدهد که تمام جمعه ها را منتظر بنشینم و اثری از اقایم نباشد. از اقایم گذشته امروز تولد دولت شاهی بود غمگین و ناراحت بودم که چرا او الان با دختر و همسرش نیست تا بودنش را جشن بگیرند، چرا؟؟؟ از دولت شاهی گذشته امروز یکی از روز های محرم بود محرمی که امام مهربان و خانواده اش را شهید ساختند و داغی بر دل شیعیان گذاشتند. امروز یکی از روز های همان محرمی بود که بعد سالهای سال هنوز هم برای آقا عزا داری میشود و هنوز هم کسی است که از شهید شدنش و نبودنش زجر میکشد و گریه میکند.
و من هنوز هم اشکی نریخته ام و بغضم را نشکسته ام، چون دوست دارم پیش کسی ضعیف دیده شوم، دوست ندارم دیگران بفهمند که من غصه دارم و ناراحتم. دوست ندارم ناتوانی ام را کسی ببیند
من همین گونه قوی خواهم ماند، این بار حتی استوار تر از گذشته خواهم بود.
توهم همینطور باش تا تا جایی که تاریخ میرود ما ماندگار باشیم،،، ماندگار در تاریخ روزگار.....
کندز ، کربلای امروز
وارد میدان میشوی همه جا پوشیده با تکه های سیاه، بیرقهای رنگی، دیگ های بزرگ روی دیگدان ها، و مرد های جوان و مسن دور دیگ در حال آتش کردن و گفگیر زدن استند. گوشتهای پارچه پارچه شده گوسفندان در بین روغن ملاق میزنند. از میدان میگذری و وارد خانه بزرگتر میگردی؛ مردی را میبینی که با صدای بلند چیغ میزند و نوحه سرایی دارد. مردان برهنه و نیمه برهنه خشمگین خود زنی دارند. مداح مدحیه سرایی میکند و میخواند: «لَلو ای کودک مادر! بخواب ای طفلک مادر!» مردان عصبی و برهنه، عصبی از بیکسی و تنهایی و گرسنه گی و تشنه گی این کودک و مادر بر سر و صورت شان میزنند و گریه میکنند.
یک لحظه حواست به کندز بال میکشد. کربلا و کندز در ذهنت می رقصند. کربلا و کندز و مرگ و کودک و مادر و پسر و پدر و شوهر... به یاد ویدیویی از مادری و پدری در کندز میافتی که با دستان خود تنها دل بند شان را خاموشانه و با گلوی پر از عقده و دیدهگان اشکبار در تاریکی شب در حال دفن کردن استند. مادر آرام آرام زیر لب برای تنها کودکش لالایی می خواند: «بخواب ای کودک مادر! للو ای طفلک مادر!» صدایش را در تاریکی شب بلند کرده نمی تواند؛ که مباد باقی اعضای خانواده مورد حمله خوانخوران اشپشی و ریشوی به نام طالب قرار نگیرند.
از خود میپرسی این کودک کندزی با کودکی که یک هزار و چهار صد سال قبل در کربلا کشته شده، چه تفاوتی دارد.
این خود زنی یعنی چه؟
منطق این خود زنی ها در چه است؟
اگر بابت غربت و بیکسی میزنید برویید به کندز و حسینیان، علی اکبران، قاسمان، زینبان، و علی اصغران کربلای کندز را نجات دهید.
نوشته از كاوه سحاب