Wednesday, March 13, 2013

نوروز در ادبیات شفاهی مردم هزاره

برای هزاره­ها که در مرکز افغانستان زندگی می­کنند، نوروز شادی و کارآفرینی را برای کوهستان­های سرد هزارستان به ارمغان می­آورد. مردم هزاره مانند دیگر مناطق کشور از اواخر زمستان، با خانه تکانی و فراهم آوردن خوراک و پوشاک نوروزی، خود را برای استقبال از نوروز آماده می­کنند. در روزعید بیشتر مردم  لباس­های نو و تازه می­پوشند و به دید و بازدید و زیارت آرام­گاه­های بستگان و بزرگان می­روند. مهمانان با شیرینی­های سنتی پذیرایی می­شوند. گندم سبز(سمنک) برای حلوای عیدی روی برنده ی اکثر خانه ها دیده می شود.


هزاره­ها پیدایش نوروز را به موجود فراطبیعی به نام «آجیزک، آجیرک» یا آجیگگ نسبت می­دهند. آجیزک، یا آجیگگ پیرزنی زشت­چهره است. به باورهزاره ها، اگر در مدت چهل روز پس از نوروز، دوره میله ی ارغوان، باران بیاید، سالی پرباران پیش رو خواهد بود. آنان باور دارند که باران نشانه آن است که آجیزک، موی سر خود را شست­وشو می­دهد.
هزاره­ها شب پیش از روزعید حلوای سمنک می­پزند و همسایگان را به مهمانی دعوت می­کنند. آنان پلته (فتیله؛ تارهای پنبه) را که به روغن حلوای عیدی آغشته است، برگرد سراهالی خانه می چرخانند و از خداوند برای آنان آرزوی سلامتی می کنند. قرآن­ می خوانند و نذر می کنند و برای شادی روح درگذشتگان شان دعا می کنند و در صبح روز نوروز سر مزار آنان می روند.
در این روزمردم باميان‌ در ميدان مقابل سرخ­بت و خنگ­بت (بت­های معروف بودا که به دست گروهک طالبان ویران شدند) گرد می­آیند. سپس به شهر باستانی غلغله یا بند امیر می­روند. در دیگر مناطق هزارستان نیز نوروز به نیکویی و با شکوه تمام گرامی داشته می شوند.
شاعران دوبیتی سرای هزارگی و شیرین سخنان حوزه ی تمدنی پارسی به استقبال از فصل بهار و جشن نوروز باستانی دوبیتی های بسیاری سروده اند که نمونه های چند از آن ها آورده می شوند:

گل خاله گل بولویه یارمه
بهار سبز و گلبارویه یارمه
روز نوروز بخیر دیدون شی موروم
بیگا صبا دان دالویه یارمه

بهار آمد به یاد چارده ماصوم
خدا کنه بخیرما شوی تو شونوم
روز نوروز اگه خانه مه نه یی
ازی آغیل موروم سرگومی سرگوم

روز نوروز یارمه ده انتظاره
فکرمونوم الی ده سرمه قاره
خدا کنه سر واده خو بایه
واده از مو ازو پای مازاره

روز نوروز بخیر بوروم ده خانه
قد یارخو بیگیردوم شانه ده شانه
گپای دل خوره یکجا بوگویوم
دیگه نمنه ده دل شی بانه شانه

غریب استوم ده ای ملک خراسان
رفیقای مه رفته از خاک ایران
کشکی خدا موکد خانه مورفتوم
دل مه تنگه بخشی ملکای بامیان

بخشی یارخو بیخروم پِیرُون کتان
امزو رنگای شیرچایی و الوان
خم چوم کده بیه ده سر زیمی
روز نوروز بیه ده سرپُلوان

روز نوروز پای مازاره یار مه
ده پای شی ریزگگ پَیزاره یارمه
بلیبوری بیه بیلدارشی شونوم
شیخی چادَر شی ریشه داره یارمه

پِیچه سیای خورَه سفید کنوم مه
سررای شی شیشتَه امید کنوم مه
روز نوروز ده زور چارده ماصوم
 ملا سید پیش شی قاصید کنوم مه

دورخانه شی جَم جوشَه پری جان
سر و گردو قِران پوشَه پری جان
روز نوروز اگه بایه ده تگو
غم دنیا فراموشه پری جان

روز نوروز بخیر خیرات موکونوم
ارچه دیروم بخیر امداد موکونوم
مسافر مه اگه نیه ده خانه
پای مازار رفته فریاد موکونوم

روز نوروز بخیر اوماغ بگیروم
تفنگ گردو کده یراغ بگیروم
عیده بانه کده بوروم خانه شی
از یار نازوکک سراغ بگیروم

نویسنده : حفیظ الله شریعتی سحر
منابع و مآخذ
گفت و گو با مردانی از بامیان، بهسود، دی کندی و جاغوری؛
پدرم، عمویم  و مادرم که دوبیتی های دوم، چهارم و ششم را از آن ها شنیدم،
وبلاک بچه چنداول.

No comments:

Post a Comment