نبشته: اسد بودا
گفتارِ جهادی در برابر حکومتِ کمونيستي با تفنگ آغاز گرديد. در کارتون ها، کاريکاتورها، کتاب ها و طرحهاي پشتِ جلد مطبوعات، مجاهد، کلام حق و تفنگ، لازم و ملزوم هم بودند. پس از دست يابيِ به قدرت، مجاهدین حکومتی را بر مبنای «غیبتِ حقیقت» و حضورِ پر رنگِ همسایگانِ حامی، تاسیس کردند. این نیروی روستایی از آن جا که درک و فهمی از زندگی شهری نداشتند، همه چیز را به تفنگ فروکاستد. جهادِ افغانی، به معنای واقعیِ کلمه، انتقام طبیعت از فرهنگ و شورشِ روستا علیه شهر است.
مجاهدین در مقامِ همدستِ طبیعت، پروژه شهرستیزی را که دستِ کم از زمان احمدشاه به عنوان بنیان سیاست آغاز گردید، به تمام و کمال رسانیدند. این جریان عقب گرا و گذشته اندیش، هیچ تفاوتی با جریان گذشته گرای دیگر نداشت و ندارد. فقط شمشیر به تفنگ بدل گردید. در کلامِ تفنگی، حق مرادفِ ویرانی و تخریب است. در نبود مرگ آفرینی و ویران گری، این نمادِ عینی زبان عدم، جهاد از ریشه فرو می ریزد. هرچه دامنة تخریب و ویرانی بزرگ تر باشد، این کلام از حقانیتی بالاتری برخوردار است: "شاید بتوان گفت، یگانه میراثِ مجاهدین، قدسی شدن خشونت و "تفنگی شدن کلام" است. تفنگ که براساس درکِ عدمی از جهان استوار است، خصلتِ استعلایی پیدا کرد. کلام حق، مرمی است که یک راست جان آدمی را می گیرد."
No comments:
Post a Comment