چه فرخنده جشنیست، نوروز!
پایانی بر یک سال از عمری که گذشت، دمی خوب، دمی بد!
گاهی برای بودنها، برای باهمی، برای زندگی خندیدیم، مستی کردیم و لذت بردیم؛ گاهی برای رفتنها، برای نبودنها، برای دوریها، دلتنگ شدیم، سکوت کردیم و گریستیم.
نوروز، پایان اینهاست، اما نهتنها پایان!
نوروز، آغاز است و آغازگر؛ آغازی برای خوب شدن، برای فالِ نیک گرفتن، برای تغییرِ بدیها. نوروز آغازیست بر فصلِ سبزِ خوشبینی! چنانکه از روزها مانده به آمدنش، دلت مژده میدهد که "عالمِ پیر دگرباره جوان خواهد شد!"
...و من همیشه نیاکانم را برای پاسداشتِ چنین روزی میستایم و تا زندگانیست این جشن را، جشن میگیرم و آن را آغازی برای دلخوشیهام و پایانی بر ناخوشیهام میپندارم. کور باد، دیدهگانِ حسود!
بهراستی: چه فرخنده جشنیست، نوروز!
No comments:
Post a Comment