Monday, April 18, 2016

میثاقِ گرسنه‌گان رفت

در وادی گرگ‌ها کسی به فکر گرسنه‌گان نبود، هیچ کسی اشکِ یتیمی را پاک نمی‌کرد، به ناله‌های دهقان گوش نمی‌نداد و به زخم‌ِ شانه‌‌ی کارگری مرهمِ نمی‌گذاشت بلکه بنام اشرافیت و روحانیت چپ و راست آدم می‌خوردند، دزدی می‌کردند و برده می‌گرفتند، میر و خان  نمادِ ثروت وقدرت بودند، ملا با آیه‌هایی از شکمِ شان این قدرت و ثروت را مشروعیت دینی و مذهبی می‌داد، سید فرشته‌ی نجات بود، با زنجیرِ جهالت اکت و ادای نسل امامان را در می‌آوردند، به دهن‌ها تُف می‌کردند و ادعای تقدس بودن و پاک بودن را داشتند، صرف برای نان و ثروت اما از نظر دینی نیز این آیه قرآن را فراموش کردند که برتری آدم‌ها تنها به تقوی و پرهیزگاری  آن‌هاست.
اما در شب‌های سیاه و ظلمتِ این سرزمین محروم و مظلوم  شمع‌هایی ‌افرخته شدند، و بیاد کسانِ ‌سوختند که برای لقمه‌ی‌ نانِ جان می‌کندند، عرق پیشانی می‌ریختند، بنده‌گی و بردگی را تحمل می‌کردند. برده‌ها کفش‌های اربابان را پیش می‌کردند، شکم ملا را پُر و دست سید را بوسه می‌کردند، اما نسلی از راه رسید که صرف به انسانیت باور داشتند و برای عدالت مبازره می‌کردند، نه به لنگی خان باج می‌داد و نه به چپن ملا باور داشت و نه به زنجیر سید اعتقاد، تنها برای توده‌های زحمت کش کار می‌کردند و مبارزه، شعر برابری می‌سرود و ترانه‌ی برادری می‌خواند و به عدالت عشق می‌ورزید.
بدون شک کریم میثاق از همین نسل بود کریم به لحاظ  تبارِ هزاره بود و مغز متفکر خلقی‌ها به حساب می‌آمد، برخلاف دیگران، میثاق از معدود چپی‌های بود که همانند خیبر، اکرم یاری و عزیزطغیان  سوسیالیسم را هم تئوری می‌دانیست و هم انقلابی عمل می‌کرد و هم صادقانه رفتار، اما میثاقِ که برای وطن مبارزه کرد به دیار غربت آرام جان داد و مظلومانه خاموش شد، از کریم، بیشتر از سی جلد کتاب درباره‌ی سیاست، شعر و رمان باقی مانده است و دردل تاریخ جاوید باقی خواهد ماند.
در زمان حکومت چپی‌ها سواد ارزش داشت،  کتاب خواندن و نوشتن اصل بود اما در حکومت مجاهدین اوباشی، چپاول و ویرانی به اوج رسید، حکومت خلقی‌ها هم سرود ملی ساخت و هم ترانه‌های میهنی اما از مهاجدین وحشت، ترور و چاقو باقی ماند، تا بینی خدیچه راببرند و رخشانه را سنگسار کنند.

No comments:

Post a Comment