Friday, April 24, 2015

چرا نمی خواهم فرخنده را شهید فرخنده بنامم؟!!!


فرخنده زنی بود و پیش از زن بودن انسانی بود معمولی، با ضعف ها و قوت هایی انسانی،فرخنده قدیسه نبود، فرشته نبود، آسمانی نبود، اسطوره نبود، فرخنده یکی بود مثل هر کدام از ما، او را به فجیعانه ترین شکل ممکن شکنجه کردند و کشتند و سوزاندند، چرا؟ چرایش را همه می دانیم، او را کشتند چون بر تقدس کاذب چهار دیواری ها و زیارت ها و گورهای بی هویت و عَلَم های افراشته و تکه های سبز گره زده و قفل های زنگ زده و تعویذهای پارچه یی تاخت، فرخنده را به وحشیانه ترین صورت کشتند چون ممکن بود کاسبی دکان داران دین فروش و دین خران بی خرد را کساد کند، کشتندش، چون شاید حضور و وجودش آبروی نداشتۀ خرده فروشان و عمده فروشان دین را به خطر می انداخت....

فرخنده نماد مظلومیت تاریخی انسان این سرزمین بود، اما قدیسه نبود، فرشته نبود، آسمانی هم نبود، از او بت نسازیم، یادمان باشد هربار که او را شهید خطاب می کنیم کسی یا کسانی را وا می داریم تا بروند و از او حاجت بطلبند، هر بار که شهید می خوانیمش یعنی او را در همان ترازوی جناب شاه دو شمشیره گذاشته ایم، 

اجازه دهید فرخنده، فرخنده بماند، در این سرزمین چیزی که فراوان است تقدس کاذب است،بگذارید لااقل او همان دختر معمولی کاپیسایی بزرگ شده در کابل که یک روز زیر سنگ های تحجر و تقدس مردان پیر و جوان و درس خوانده و نخواندۀ این خراب آباد له شد و سوخت، باقی بماند....

با شهید خواندن فرخنده منتظر روزی باید بود که از مزارش یا شاید هم در قتل گاهش زیارتی بسازند و علمی برپا کنند و مجاوری برایش برگزینند و باز زنان بی اولاد و دختران بخت بسته و مادران بیچاره برای رسیدن به مراد دل، بر دامن مجاور بیاویزند و تعویذها بخرند و دخیل ها ببندند و شیادان دین فروش در زیرزمینش آن کار دیگر کنند، درست همان چیزی که فرخنده جانش را برای آن داد..... 

آیا هنوز هم باید او را شهید بنامیم؟

نبشته: دیانا ثاقب

No comments:

Post a Comment