نویسنده: محمد حسین محمدی
همیشه نوشتهام و گفتهام که نویسندهها نباید کتاب خودشان را هدیه بدهند، حتا اگر درخواستی از سوی کسی باشد و مشتاق خواندن. چه اگر بهراستی اشتیاقی از سوی درخواستکننده باشد، خود کتاب را میخرد یا از کسی قرض میگیرد و میخواند؛ و بدتر آنکه خود ما نطلبیده شده و ناگفته کتاب ما را دودستی تقدیم کنیم!
و بارها از سوی نویسندهها و خوانندهها لعن و نفرین شدهام که تو کتابت را هدیه نمیدهی، ما میدهیم، تو کتاب کسی را ازش هدیه نمیگیری، ما میگیریم! و میدانم که این یادداشت نیز لعن و نفرین برایم به ارمغان خواهد داشت. از سوی هر دو قشر.
اما چرا چنین اعتقادی دارم و به پای آن و نفرینهایش هم میایستم:
بارها شده که کسانی با خواندن استاد و برخی القاب دیگر، که هیچگاه خود را شایستهشان ندانستهام، برایم پیام نوشتهاند یا رو در رو گفتهاند که مشتاق خواندن کتابهایت استیم و و حتا در پیام نشانی پستی نوشتهاند که برایشان کتاب بفرستم!... و هنگامی که نشانی فروشگاههایی را که کتابهایم را عرضه میکنند، برایشان دادهام؛ حتا پاسخی هم دریافت نکردهام.
این یعنی چه؟
این یعنی اگر من کتابم را هدیه بدهم، هم به خودم احترام نگذاشتهام و هم به کتابم! و نیز به خوانندهی کتابم. این یعنی کتابی که از سوی نویسندهاش هدیه داده میشود، خوانده نمیشود. به جرأت میتوانم گفت نود درصد اینگونه کتابها خوانده نمیشوند. خود بارها کتابهایی را هدیه گرفتهام ولی نود درصدشان را نخواندهام. چون کتابهایی نبودهاند که دوستشان داشته باشم. و خودم را مجبور ندیدهام که بخوانمشان.
چرا من نویسنده باید فکر کنم وقتی کتابی نوشتهام همه باید آن را بخوانند! من باید کتابم را در بازار عرضه کنم و بگذارم خواننده خودش انتخاب کند و بخواند، بله میتوانم برایش تبلیغ بکنم، اما کسی را با هدیه دادن مجبور به خواندنش نباید بکنم. همانطور که دیگران برای محصولشان تبلیغ میکنند و...
محصول نانوا نان است، آیا هیچ شده که از نانوایی بخواهید محصولش را برایتان هدیه بدهد؟! آیا هیچ شده نانوایی محصولش را برایتان هدیه بدهد؟ پس چرا نویسنده که محصولش کتاب است، با آن اینگونه میکند؟!
بله، باید این روی سکه را هم دید!