Saturday, August 1, 2015

رفتی با عـزم و توان سوی شهادت ماه لقــا واحد


رفتی با عـزم و توان سوی شهادت ماه لقــا واحد

تــا ز قربانگاه پیــام آری برای جمع ما واحد

بعد خدمت ها برای کشورت آخر فدا کشتی

چونکه بود این آروزیت، نوجوان با صفا واحد

گرچه هجران تو سخت است بر من ای آرام جان من

گــر چه آتــش زد غم تو جســم و جان نا توان من

لیک چون امر حق است ، مرگ شهادت افتخار و عزت ماه است

راه سالار شهیدان را تو پیمودی ، عزیز من جوان من

مرگ با عزت ز عیش و در عزلت بهتر است

این کلام نغز می باشد از گفتار حسین

شهادت شیوه هر بوالهوس نیست

به آتش پر زدن کاری مگس نیست

مهدی رضوی

1394/5/6

دخترم مکن بازی، بازی اشکنک دارد

دخترم مکن بازی، بازی اشکنک دارد
بازی اشکنک دارد، سر شکستنک دارد
هم به زور خود برخیز، هم به به پای خود بشتاب
رهرو اش نمی گویند، هر که روروک دارد
از لباس جانت هم، یک نفس مشو غافل
این لباس تو زنجیر، آن یکی سگک دارد
گفته ای چرا زهرا، تا سحر نمی خوابد
این گناه زهرا نیست، بسترش خسک دارد
گفته ای چرا قربان، پابرهنه می گردد
کفش نو اگر دارد، اجمل و اثک دارد
آری از درشت و ریز، هر که را دهد سهمی
آسمان دغلکار است، آسمان الک دارد
آب ما و این مردم، رهسپار یک جو نیست
آن یکی شکر دارد، این یکی نمک دارد
کودکم ولی انگار، خط من نمی خواند
و بقول یک شاعر، روشن است و شک دارد
می رود که با آنان، طرح دوستی ریزد
می رود کند بازی، گر چه اشکنک دارد.

محمد کاظم کاظمی